آموزه های مردمسالاری در نهضت عاشورا
هدف از نوشتار آموزه های مردمسالاری در نهضت عاشورا، بررسی وجوه مردمسالاری دینی و آزادی خواهانه قیام حضرت امام حسین (ع) در قالب نهضت عاشورا بوده و در همین راستا به مصادیق عینی این موضوع نیز پرداخته شده است.
قیام حضرت امام حسین (ع) و حماسه عاشورا همواره به عنوان یکی از مظاهر مبرهن دینی در زمینه رهبری جامعه اسلامی شناخته می شود. بدون شک حضرت سید الشهدا (ع) همچون دیگر ائمه بزرگوار شیعه در هدایت مذهبی و سیاسی امت اسلامی نقشی پر رنگ و ویژه ایفا کرده است.
بسیاری از نحله های روشنفکر غربگرای امروز بر این باورند که قیام امام حسین (ع) شاید در بُعد زمان و مکان قابل توجیه بوده اما با مفاهیم روز علوم انسانی همخوانی و انطباق ندارد.
یکی از شاخصه های امروزی نظام سیاسی مدرن، مفهوم مردمسالاری است که از نظر بسیاری از روشنفکران، مولفه هایی دارد که در گذشته یا وجود نداشته و یا رعایت نمی شدند. لذا بحث در خصوص اصول و مولفه های مردمسالاری و تعمیم آن به حکومت ها و جنبش های مدنی گذشته از نظر این طیف از نظریه پردازان، اساسا کاری بیهوده است.
در نوشتار حاضر، بر آن هستیم تا جنبه های مهم و قابل توجه مردمسالاری قیام حضرت سید الشهدا (ع) را با معیارهای روز تطبیق داده و از منظر مفاهیم امروزی در علم سیاست مورد سنجش قرار دهیم:
– اصل حاکمیت مردم: همه ما کم و بیش با مفهوم مردمسالاری و مولفههای آن در جامعه مدرن آشنایی داریم. همانطور که می دانیم، محور اصلی مکتب مردمسالاری، رای مردم است. به این معنا که هرآنچه اکثریت مردم به آن رای دهند و مورد قبول عامه شهروندان قرار گیرد، مشروعیت نیز خواهد داشت و مبنای این مشروعیت هم همان رضایت عموم است. بر این اساس، انتخاب سیاسی آزادانه یکی از شروط تامین دمکراسی به حساب می آید.
در ماجرای نهضت عاشورا، امام حسین (ع) پس از دعوت شدن از سوی مردم کوفه، به همراه خانواده و صحابه با وفای خود رهسپار عراق شدند. یعنی دعوت به حکومت با خواست مردم و بنا بر نامه امضا شده از زعمای اقوام کوفه برای حضرت حسین بن علی (ع) انجام شد.
این در حالیست که در جامعه عرب آن زمان، حق حاکمیت و مشروعیت آن بر اساس شیوه استیلا صورت می گرفت. به این معنا که هر آنکس که قدرت را به دست بگیرد و توانایی تجمیع قدرت را در دست حکومت خود داشته باشد، به سبب همین توانایی در دست گرفتن قدرت مشروعیت هم می یابد. پس بر اساس این نظریه، دیگر رای مردم جایگاهی نداشته و چه مردم قبول کنند و چه نکنند، حکومت دارای قدرت مشروع است. با این حساب حکومت بنی امیه از مشروعیت استیلایی برخوردار بود، اما از مشروعیت مردمسالار نه. اما ملاک امام حسین (ع) برای در دست گرفتن حکومت، اقبال عمومی بود و به همین جهت مسلم بن عقیل را برای کسب اطمینان بیشتر از اقبال عمومی نسبت به تاسیس چنین حکومتی راهی کوفه کرد.
اما پس از مواجهه سپاه حضرت حسین (ع) با مزدوران یزید در دشت کربلا، به حضرت گفته شد تنها دو راه پیش پای آنها وجود دارد. ورود به جنگ یا بیعت با یزید. اما حضرت هیچ یک از این شروط را در ابتدا قبول نکردند. یعنی هم بیعت یزید برای ایشان ممکن نبود و هم قصد جنگ نداشتند. صلح حضرت امام حسن (ع) با معاویه مبنی بر این شرط بود که معاویه پس از خود حق تعیین جانشین ندارد. اما معاویه عهدشکنی کرد و پسر نا خلف خود، یعنی یزید را به جای خود بر تخت سلطنت و یا به قولی خلافت نشاند. اما با اینحال، امام حسین (ع) از زمان رسیدن به امامت تا قیام عاشورا، یعنی چیزی حدود ده سال، با وجود غصب جایگاه خلافت از سوی یزید، باز هم قصد شمشیر کشیدن به سوی بنی امیه را در سر نداشتند. در صحرای کربلا حضرت فرمودند حال که مردم بیعت خود را از من برداشته اند، اجازه دهید تا از راهی که آمده ام بازگردم و این سپاهیان یزید بودند که با نپذیرفتن پیشنهاد حضرت، ایشان را مجبور به جنگ کردند و شعله درگیری را برافروختند.
این رفتار امام حسین (ع) به عنوان مظهر بارز مردمسالاری امروزی به حساب می آید. یعنی دولتخواهی، به خواسته مردم و پاپس کشیدن از آن باز هم بنا به خواست مردم. پس نه استیلایی در کار است و نه اجبار. یعنی حضرت، مانند پدر بزرگوارشان، تامین مشروعیت حکومت را در گرو رای مردم می دیدند و برداشته شدن این رضایت و اقبال عمومی را نیز مساوی با برداشته شدن این مشروعیت از حکومت می دانستند.
– برابری سیاسی: همانطور که میدانیم، در میان حکمای عرب رسم بر این بود که برای بیعت تنها به سراغ زعمای اقوام و قبایل مختلف می رفتند و تنها بیعت بزرگ عشیره برای حاکم حجت بود. لذا دیگر نیازی به اخذ بیعت از سایر افراد قبیله نبود. اما بیعت امام حسین (ع) جنبه کاملا مردمی داشت. برای اثبات این فرضیه کافی است به روایات متعدد موجود در خصوص تعداد نامه ها و دعوت نامه های ارسال شده به ابی عبدالله (ع) مراجعه کنیم که در اکثر روایات نقل شده، تعداد آنها را بالغ بر ۳۰ هزار عدد تخمین زده اند. در برخی دیگر از روایات، نقل شده که پای هر یک از این نامه ها بعضا ۴۰۰ امضاء وجود داشته است. پس طبیعی است که کوفه نمی تواند این تعداد زعیم قبیله داشته باشد و برای جمع کردن این تعداد امضاء باید به سراغ تمامی افراد تشکیل دهنده قبایل برویم.
همین موضوع، اثبات کننده این مساله است که روی حضرت در خصوص بیعتهای انجام شده با عموم مردم در جامعه بوده و نه تنها زعمای قبایل.
– آزادی سیاسی:
آزادی سیاسی نیز یکی دیگر از مولفههای مردمسالار است که در قیام عاشورا به شکلی ملموس به چشم می خورد. آزادی سیاسی به این معناست که هر یک از افراد جامعه در تصمیم گیری سیاسی مستقل از آزادی کامل برخوردار است و نمی توان هیچ یک از شهروندان را مجبور به دادن رای به چنان امر سیاسی کرد که مورد خواست و نظر وی نیست؛ چرا که اگر چنین شود، شرایط وجود آزادی سیاسی به عنوان یکی از مولفه های آزادی سیاسی سلب شده و ماهیت مردمسالار آن امر سیاسی و یا حکومت از میان می رود.
در باب نهضت حسینی نیز همانطور که گفته شد، مساله بیعت های انجام شده با امام حسین (ع) خود نشان دهنده وجود استقلال رای و آزادی در انتخاب تعیین حاکم سیاسی است. حتی زمانی که بیعت از سوی کوفیان از حضرت برداشته شد نیز، این مساله خود اثبات کننده تفویض حق انتخاب و آزادی رای به شهروندان کوفه بود.
حتی پس از مخالفت بسیاری از زعمای اقوام کوفه با حمایت از حضرت در برابر سپاه یزید، بسیاری از افراد این اقوام با آزادی کامل و بر حسب انتخاب خود به سپاه امام (ع) ملحق شدند و در حمایت از حضرت شمشیر زند. در برخی از منابع به نام حبیب بن مظاهر و ابراهیم بن مالک اشتر نخعی با عنوان کسانی ذکر شده که با وجود عدم حمایت قبایل خود، چه قبل و چه پس از قیام عاشورا به حمایت از حضرت برخواستند. حتی در موردی مشهور دیگر می توان به وهب نصرانی اشاره کرد که بدون وجود هیچ گونه بیعتی با حضرت، به جمع یاران وی پیوست و چون این موضوع همراه با ارداه شخصی خود بود، حضرت بیعت آنها را پذیرفتند. از همه مهمتر، حضرت در روایتی مشهور، شب عاشورا را به عنوان فرصتی برای آن دسته از همراهان خود قرار داد که بنا به هر دلیلی نمی خواهند در جنگ مقابل یزید در کنار ایشان باشند، تا بتواند از سپاه امام حسین (ع) جدا شوند. اینها همگی اثبات کننده این مساله هستند که حضرت حتی در بحث جهاد فی سبیل الله هم قائل به حق انتخاب بودند و آن را برای پیروان خود امری واجب نمی دانند. پس مومن از نظر ایشان همواره حق انتخاب داشته و رای وی به رسمیت شناخته می شود. آزادی سیاسی از آموزه های مدرن حقوق بشر است که نخستین بار در بیانیه جهانی حقوق بشر در سال ۱۹۴۸ میلادی به رسمیت شناخته شد. اما همانطور که میبینیم، همین تعبیر مدرن، عینا در سیره ائمه معصومین شیعه محترم شمرده شده و قیام عاشورا نمونه ای بارز و عملی از این ادای احترام به حساب می آمد.
نتیجه اینکه بر اساس مطالب مطرح شده در بالا، نه تنها بسیاری از آموزه های سیاسی و مردمسالاذ جامعه مدرن در زمان امام حسین (ع) و توسط شخص ایشان رعایت می شده، بلکه میزان این احترام و رعایت نیز در حد اعلی بوده و می تواند به عنوان الگویی برای آن دسته از حکومت هایی باشد که حاکمیت برآمده از مشروعیت استیلایی خود را در کمال تعجب مبتنی بر آموزه های حکومت اصیل اسلامی معرفی می کنند و سلطنت خود را با خلافت اصیل اسلامی پیوند می زنند.
منبع: پایگاه تخصصی مسجد
نظرات بسته شده است.